برای باز شدن فایلهای صوتی:

۱۳۹۱ دی ۳۰, شنبه

جلسه ششم: زنجيرِ عِلّی - Paticca samuppada



 بسم الله الرحمن الرحیم

همونطور که احتمالا به خاطر دارید در این جلسات بحث به مبحث Brahmavihara در آیین بودا رسیده بود، یعنی سپردن طریق قدسی در آیین بودا. و سخن به چهار مقام معنوی و روحانی رسید. که عبارت بود از Metta به زبان پالی یعنی مهر، Karuna همدردی و Mudita شاد بودن از شادی دیگران و Upekkha که یکسان دلی بود و این بحث ها گذشت.

امروز یک بحث دیگری رو در آیین بودا مطرح میکنیم و تطبیق میکنیم با معارف خودمون. عنوان فنی این بحث Paticca samuppada هست.  Paticca samuppadaاز حیث لفظ یعنی برآمدن و سر زدن مشروط چیزی از چیز دیگر. به بیان دیگر یعنی وابستگی متقابل چیزها در عالم. این که چیزهای عالم به هم ارتباط دارند، نحوی ارتباط مشروط و پیوستگی چیزهای عالم رو به هم وصل کرده؛ به طوری که میتوان کل عالم رو یک شبکه یا زنجیرۀ به هم پیوسته تصور کنیم.


که اگر یک ذره را برگیری از جای

خلل یابد همه عالم سراپای 
همه عالم یک شبکه به هم پیوسته ای از روابط متقابله. یعنی هر چیزی به چیز دیگر مشروطه، در این عالم. این عبارت رو با توجه به  بحثی که عرض کردم میتوان به زنجیره علّی هم ترجمه کرد، یعنی این عالم گویی یه زنجیره ای است از علتها، علّت و معلولها که هر چیزی رو در این عالم به چیز دیگر پیوند میده. بنابر این بار تکرار کنیم بر اساس این اصطلاح ما باید کل عالم رو یک شبکه ای بگیریم که هر جزیش به جزء دیگر ارتباط داره،  یعنی هیچ جزیی از اجزای عالم نیست که جدا باشه منفصل باشه و مستقل باشه یعنی یک شبکه عامی از علیت بر کل عالم حاکمه. علیت یعنی چی؟ یعنی این که چیزی موجب پیدایش چیز دیگری بشود. اون چیزی که موجب پیدایش میشود میگند علت، اون چیزی که از اون پیدایش پدید میاد میگند معلول. رابطه میان این دو تا رو میگند رابطه علیت. پس یک همچین شبکه ای از روابط علی در کل عالم هست و نه فقط در میان چیزهای طبیعی حتی چیزهای غیر طبیعی یعنی مسائل روحی، روانی، معنوی؛ بین اونها هم این رابطه علیت برقراره پس این عالم یه شبکه است یه زنجیره است. عالم به این نظام بسته به هم بر پاست. از طرفی این شبکه عالم رو بر پا داشته، از طرفی موجب اسارت ما شده، یعنی ما در این شبکه گرفتار شدیم. اگر عالم یک شبکه ای از روابط به هم پیوسته است که این الف ب رو پدید میاره ب پ رو پدید میاره پ ت رو پدید میاره و این آخر نداره و هر چیزی از اجزای عالم مشروطاً به هم وابسته است طوری که کل عالم یک شبکه ای از بستگی ها و به هم بستگی هاست خوب این در حال اون شبکه ای است که ما رو گرفتار کرده. ما در این شبکه گرفتاریم. شبکه ای از زنجیره علیت شبکه ای از روابط مشروط که ما رو گرفتار کرده.

برای این که این مطلب روشنتر بشه ما از این کتاب چند سطری رو میخونیم، میگوید که: اشیاء در تغییر  و تبدیلند و به مثابه جریان آب هستند. استمرار هر شیئی در واقع تسلسل حادثات مشابهی است، که پی دی پی تکرار میشوند. و مفهوم ثبات و وحدت توهمی بیش نیست و چون این تسلسل پیوسته است، همین مطلبی است که عرض کردیم، مراد همین شبکه به هم پیوسته ای است که ما میگیم عالم؛ جریان دنیا یک سیرورت پیوسته و یک انهدام مستمر است. پیدایش و ظهور عناصر  در کیش بودا فقط به فعلیت در آمدن معلول از علت نبوده است این پیدایش هنگامی تحقق میپذیرد که شرایطی چند وجود داشته باشد به عنوان مثال در پیدایش های متوالی شعله شمع، که چندین بار این رو عرض کردیم که عالم چون شعله شمعی است که بر می افروزد و هر لحظه تجدید میشود و حالا اون مثال رو در نظر بگیرید؛ در پیدایشهای متوالی شعله شمعی که پیوسته و یک پارچه به نظر میرسد پیدایش هنگامی به وقوع میپیوندد که شرایطی چند از قبیل سوخت و فتیله موجود باشد و چون تسلسل آغاز گردد تا آن هنگام ادامه خواهد داشت که یکی از شرایط مقتضی از کار باز نایستد. و منقضی نشود و به همین جهت پیدایش مظاهر را علیت متکی بر شرایط چند یعنی همون چیزی که اول گفتیم Pratītyasamutpāda به سانسکریت و Paticca samuppada تلفظ پالی بود، به هر حال معنش علیت متکی بر شرایطی چند یا به عبارت دیگر پیدایش ترکیبی عناصر یا به تعبیری که ما بکار بردیم مشروط بودن هر چیزی در این عالم به چیز دیگر است.

این معنی رو واقعا اگر یه قدری بیشتر توضیح بدیم شاید بد نباشه. الان خوب امروزه بیولوژی گیاه شناسی این چیزها مباحث مربوط به اکولوژی خیلی چیزها رو روشن کرده. مثلا معلوم شده که فرض کنید فلان ماهی در قعر اقیانوسها از فلان گیاه اقیانوسی استفاده میکنه و پیدایش آن گیاه در اثر فلان ماده ای است که در دسترس آن گیاهه و  پیدایش آن ماده بر اثر وجود فلان ویروسی است که در ته اقیانوسه. خوب، این یعنی چی؟ یعنی اگر اون ویروس در اونجا نباشه اون ماده پدید نمیاد؛ علیت رو التفات کنید این مشروط بودن چیزها رو التفات کنید. یعنی اون ماده پدید نمیاد، اون ماده که پدید نمیاد اون گیاه پدید نمیاد، اون گیاه که پدید نمیاد اون ماهی از اون گیاه استفاده نمیکنه اون ماهی که استفاده نکنه و نابود بشه تیره های دیگر جانوران دریایی که از اون ماهی میخورند اونها نابود میشوند، اونها که نابود... خلاصه ببینید یک ویروس رو ما از وسط برداشتیم چه تغییراتی پیش آمد. این است که میگوید که:

که اگر یک ذره را برگیری از جای

خلل یابد همه عالم سراپای 
یعنی همۀ عالم مثل یک زنجیره به هم پیوسته است. و ما در این زنجیره گرفتاریم. ما در دل این شبکه شبکه به هم پیوستگی ها گرفتاریم. بازم تا منتقل بشیم به بخش دیگر بحث، بد نیست که از گلشن راز هم چند بیتی رو خدمتتون تقدیم کنم، میفرماید که:


جهان را سر به سر آیینه‌ای دان

به هر یک ذره در صد مهر تابان
اگر یک قطره را دل بر شکافی

برون آید از آن صد بحر صافی
به هر جزوی ز خاک ار بنگری راست

هزاران آدم اندر وی هویداست
به اعضا پشه‌ای همچند فیل است

در اسما قطره‌ای مانند نیل است
درون حبه‌ای صد خرمن آمد

 جهانی در دل یک ارزن آمد
به پر پشه‌ای در جای جانی

درون نقطهٔ چشم آسمانی
بدان خردی که آمد حبهٔ دل

خداوند دو عالم راست منزل
در او در جمع گشته هر دو عالم

گهی ابلیس گردد گاه آدم
ببین عالم همه در هم سرشته

ملک در دیو و دیو اندر فرشته
همه با هم به هم چون دانه و بر

ز کافر مؤمن و مؤمن ز کافر
به هم جمع آمده در نقطهٔ حال

همه دور زمان روز و مه و سال
ازل عین ابد افتاد با هم

نزول عیسی و ایجاد آدم
ز هر یک نقطه زین دور مسلسل

هزاران شکل می‌گردد مشکل
ز هر یک نقطه دوری گشته دایر

هم او مرکز هم او در دور سایر
اگر یک ذره را برگیری از جای

خلل یابد همه عالم سراپای
همه سرگشته و یک جزو از ایشان

برون ننهاده پای از حد امکان
تعین هر یکی را کرده محبوس

به جزویت ز کلی گشته مایوس
تو گویی دائما در سیر و حبسند

که پیوسته میان خلع و لبسند
همه در جنبش و دائم در آرام

نه آغاز یکی پییدا نه انجام
همه از ذات خود پیوسته آگاه

وز آنجا راه برده تا به درگاه
به زیر پردهٔ هر ذره پنهان

جمال جانفزای روی جانان

این در واقع زنجیره کلی که کل عالم است این شبکه به هم پیوستگی ها که همه عالم است این چیزی که در تعبیر فنی میگویند Paticca samuppada این علیت این بستگی گفته اند که این مثل یک چرخ دوازده پره است، دوازده پره داره. یعنی کل این شبکه عظیم عالم با این پیوستگی هاش همچون یک چرخ دوازده پره ای است. ما بنا نداریم حالا وقت شما را بگیریم و این چرخ دوازده پره رو توضیح بدیم، ولیکن مختصرا عرض بکنم که اولین پره این چرخ نادانیه، جهله؛ یعنی همه چیز از این شبکه که میگرده به جهل میگرده. خیلی عجیبه « استن اين عالم اي جان غفلت است».

اولینش جهل است و جهل در حقیقت ندانستن اون چهار حقیقت عالیست که ما در اوایل بحث عرض میکردیم. ندانستن راه نجات است. ندانستن این است که: "رنج و گرفتاری از چی پدید میاد؟" ندانستن این است که: "راه برونشد رنج چیه؟" و در یک کلام، "ندانستن راه نجات است".  اونوقت از جهل و نادانیست که بذر انگیزه ها و نیتهای اعمال پدید میاد. اون چیزی که در آیین بودا بهش میگند Samskara و در واقع کَرْمَه پدید میاد، خواهندگی پدید میاد. این نیتها و انگیزه ها میتونه خوب باشه یا بد باشه، بعد از اون دانستگی پدید میاد و بهتر است که از خود متن بخونیم و سخن رو کم کم به پایان ببریم. میگوید که: از نادانی، (همون جهل) کارما سازها یعنی Samskara بر میخیزد که همانا خواهندگی کردار است. از این خواهندگی، دانستگی برمیخیزد. و این دانستگی همان است که بودا دربارۀ آن گفته: اگر دانستگی به رحم مادر نمی رفت آیا نام و شکل بوجود می آمد؟ نام و شکل Namarupa همون تعیّن فردیست.

یعنی بر اثر، اینجای بحث بنظرم هم ظریفه هم قسمت مهم بحثه؛ بر اثر جهل است که نخواستن به خواستن مبدل میشه. خواهندگی پدید میاد، کَرْمَه پدید میاد؛ انگیزه و خواننده به عمل پدید میاد و در نتیجه این خواهندگیست که دانستگی پدید میاد، شخص بین خودش و غیر خودش تمیز میگذاره فاصله میگذاره و در یک کلام توهم "من" پدید میاد. شخص میگوید "من"، خودش رو "من" میپنداد، پس من در نتیجه همون نادانیست که به خواهندگی به کارما مبدل میشه اون به دانستگی و اون سرانجام به  تعیین فردی که از اون تعبیر میکنند به Namarupa. اما به این عبارت التفات کنید که آمده است که در کتبی که مربوط به آیین اولیه بوداست، و به زبان پالی نوشته شده. چیزهایی را که آمیزش آنها با یکدیگر رهرو را به این پندار میکشاند که او دارای شخصیت فردی یا خود فردیست در پنج دسته آورده اند. بنا بر اختصار است، من کوتاه عرض میکنم اینها رو میگند Skanda اینها در واقع چیزهایی است که توهّم من رو برای ما ایجاد میکنه.

من فکر میکنم این بحث رو به بعد واگذار بکنیم و برگردیم به عالم، به معنایی که گفتیم یک شبکه ای است از پیوستگی ها و ما در این شبکه گرفتاریم این شبکه روابط به هم پیوسته از طرفی عالم رو برپا میدارند و از طرفی ما رو گرفتار میکنند. ما در این زنجیره گرفتاریم در عالم فلسفه، فلسفه غربی از این معنا تعبیر میکنند به Determinism در واقع میگند همه عالم Determine است یعنی اینکه موجب است همه عالم تعیین یافته و هر چیزی در یک شبکه ای از روابط گرفتاره. چون هر چیزی در این شبکۀ از روابط گرفتاره پس مشروطه و آمیخته است، چنان که میگوید:
    
چند گویی این و آن و آن و این

بنگر آخر این و آن آمیخته

اینی که جدا از آن باشه، آنی که جدا از این باشه نیست در عالم؛ بنگر آخر این و آن آمیخته. آمیخته است، هر چیزی در این عالم آمیخته است و مشروطه و ناپاینده است و چون چنین است دستخوش رنجه و چون ناپاینده است و دوام نداره بقا نداره نیسته و نابوده در حقیقت خودی نداره. این تعیین فردی که ما به هر چیزی نسبت میدیم حاصل توهمه.

چون موجودات عالم چنیند به نهایت درجه از نیروانا دورند. چون نیروانا اون ساحتی است که آمیخته است، نیروانا اون ساحتیست که ساحت نجات از این شبکه است از این گرفتاری؛ این است که متن میگوید: که در جهان تنها یک چیز هست که نیامیخته یا نامشروط است و آن نیروانا است. فقط با نیرواناست که میتوان از این زنجیره در آمد. نیروانا نشانه های سه گانه فوق را یعنی نمایان شدن و از میان رفتن و دگرگون شدن را ندارد، بانتیجه نیروانا از دایره وجود و از علت و معلول آزاد است. اگر رهروی با روگرداندن از کالبد از احساس از ادراک از حالات جان و از دانستگی آزاد شود، سزد او را رهروی بخوانیم اینجا در همین جهان به نیروانا رسیده است. 

بنابر این، این عالم شبکه ای است که ما رو گرفتار کرده؛ هر چیزی در این عالم مشروطه و به هم پیوسته است و نجات در نیروانا است. این است که به تعبیری که ما در معارف خودمون داریم سلسله ای از روابط سبب و مسبَّب در واقع همه عالم رو گرفته، ما در میان این زنجیره علیت گرفتاریم. ختم کنیم به ابیاتی که از مثنوی انتخاب کردیم و همه مطلب رو ایشون اینطور توضیح میدهد که:
                                                                    
چشم بر اسباب از چه دوختیم

گر ز خوش‌چشمان کرشم آموختیم
هست بر اسباب اسبابی دگر

در سبب منگر در آن افکن نظر
انبیا در قطع اسباب آمدند

معجزات خویش بر کیوان زدند
بی‌سبب مر بحر را بشکافتند

بی زراعت چاش گندم یافتند
-          چرا ما خودمون رو به اسباب مشغول کردیم؟ اسباب یعنی چی؟ یعنی همون علیت ها. یعنی همون روابط مشروطی که بین هر چیزی در این شبکه عالم هست. که هر چیزی به چیز دیگر پیوند داره. و هیچ چیز جدا از این شبکه و زنجیره نیست. چرا ما چشم بر این اسباب دوختیم؟
-          انبیا آمدند که این زنجیر رو بردارند همین زنجیری که گفتیم همین زنجیر مشروط همین شبکه ای که عرض کردیم که هر چیزی در این عالم به هم پیوسته است.

یا جای دیگر که میفرماید که:
ما نه مرغان هوا نه خانگی

دانه‌ی ما دانه‌ی بی‌دانگی
زان فراخ آمد چنین روزی ما

که دریدن شد عبا دوزی ما
ما آمدیم که با دریدن عبا دوزی کنیم، آخه چطور ممکنه یه خیاط عبادوز از راه دریدن، نه دوختن؛ عبا دوزی کنه؟ یعنی ما آمدیم که این زنجیر رو پاره کنیم. این زنجیری که همه هستی ماست این زنجیری همه عالمه، این زنجیری که گفتیم هیچ چیز بیرون این زنجیر نیست. ما آمدیم راه برونشد رو نشون بدیم.

ریگها هم آرد شد از سعیشان

پشم بز ابریشم آمد کش‌کشان
جمله قرآن هست در قطع سبب

عز درویش و هلاک بولهب
مرغ بابیلی دو سه سنگ افکند

لشکر زفت حبش را بشکند
همچنین ز آغاز قرآن تا تمام

رفض اسبابست و علت والسلام
همه قرآن برای اینه که این زنجیر بردارد این زنجیر علت اسباب، این شبکه ای که همه عالم است.

کشف این نه از عقل کارافزا شود

بندگی کن تا ترا پیدا شود
بند معقولات آمد فلسفی

شهسوار عقل عقل آمد صفی

در جای دیگر فرموده است که:
سنگ بر آهن زنی بیرون جهد

هم به امر حق قدم بیرون نهد
آهن و سنگ ستم بر هم مزن

کین دو می‌زایند همچون مرد و زن
سنگ و آهن خود سبب آمد ولیک

تو به بالاتر نگر ای مرد نیک
کین سبب را آن سبب آورد پیش

بی‌سبب کی شد سبب هرگز ز خویش
و آن سببها کانبیا را رهبر است

آن سببها زین سببها برتراست
اونها دیگه گرفتار این زنجیره اسباب نیستند، که کارهاشون رو از طریق این اسباب فقط انجام بدند.

این سبب را آن سبب عامل کند

باز گاهی بی بر و عاطل کند
این سبب را محرم آمد عقلها

و آن سببها راست محرم انبیا
این سبب چه بود بتازی گو رسن

اندرین چه این رسن آمد بفن
گردش چرخه رسن را علتست

چرخه گردان را ندیدن زلتست
درست است که اون چرخه چاه، طناب چاه را میگردونه و علته، اما چرخه گردان را ندیدن گمراهیست و زلتست.

این رسنهای سببها در جهان

هان و هان زین چرخ سرگردان مدان
تا نمانی صفر و سرگردان چو چرخ

تا نسوزی تو ز بی‌مغزی چو مرخ
باد آتش می‌شود از امر حق

هر دو سرمست آمدند از خمر حق
آب حلم و آتش خشم ای پسر

هم ز حق بینی چو بگشایی بصر
گر نبودی واقف از حق جان باد

فرق کی کردی میان قوم عاد

و بالاخره این بخش رو که باز هم از مثنوی انتخاب کردیم به عنوان قسمت آخر عرض کنیم که:
سنتی بنهاد و اسباب و طرق

طالبان را زیر این ازرق تتق
بیشتر احوال بر سنت رود

گاه قدرت خارق سنت شود
سنت و عادت نهاده با مزه

باز کرده خرق عادت معجزه
بی‌سبب گر عز به ما موصول نیست

قدرت از عزل سبب معزول نیست
یه وقتی هم میتونه همه اسباب رو معزول کنه و دیگه سببها اون نباشند که هستند.

ای گرفتار سبب بیرون مپر

لیک عزل آن مسبب ظن مبر
هر چه خواهد آن مسبب آورد

قدرت مطلق سببها بر درد
لیک اغلب بر سبب راند نفاذ

تا بداند طالبی جستن مراد
چون سبب نبود چه ره جوید مرید

پس سبب در راه می‌باید بدید
این سببها بر نظرها پرده‌هاست

که نه هر دیدار صنعش را سزاست
دیده‌ای باید سبب سوراخ کن

تا حجب را بر کند از بیخ و بن
تا مسبب بیند اندر لامکان

هرزه داند جهد و اکساب و دکان
از مسبب می‌رسد هر خیر و شر

نیست اسباب و وسایط ای پدر
جز خیالی منعقد بر شاه‌راه

تا بماند دور غفلت چند گاه
-          ای گرفتار این زنجیره، ای گرفتار این روابط مشروط ای گرفتار سبب.

این همه اسباب، این همه سبب این همه زنجیره هایی که گفتیم. 
از مسبب می‌رسد هر خیر و شر

نیست اسباب و وسایط ای پدر
جز خیالی منعقد بر شاه‌راه

تا بماند دور غفلت چند گاه

بالاخره خیال باید بر جا باشه، استن این عالم باید بر جا باشه که «استن اين عالم اي جان غفلت است». بنابر این، این سبب هم برجاست. و بالاخره به تعبیری که بودا فرموده راه برونشد از این زنجیره اسباب این است که به نیروانا دربیاییم، خاموش بشیم آنجا بریم که دیگه صولت و هیمنه این اسباب و این عالمی که هر چیزش به چیز دیگر مشروطه، این شبکه عظیم پایان گرفته باشه. اما در عرفان اسلامی هیچ راهی رو نشون نمیدند مگر راه عشق، عشق است که ما رو از این شبکه بیرون میکنه.
بي غرض نبود به گردش در جهان

غير جسم و غير جان عاشقان

یعنی غیر از عشاق همه در افتاده در این زنجیرند، همه گرفتار این زنجیرند و همه به بیانی دارند لِه میشند زیر این زنجیر بجز عشاق عالم که از این زنجیر بیرونند و:

گر عشق نبودی و غم عشق نبودی

چندین سخن نغز که گفتی که شنودی
گر باد نبودی که سر زلف ربودی

رخساره ی معشوق به عاشق که نمودی

والسلام علیکم و رحمة الله

 «جلسه ششم کلاس عرفان تطبیقی - آقای دکتر ریخته گران»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر