برای باز شدن فایلهای صوتی:

۱۳۹۰ اسفند ۲۴, چهارشنبه

شرح حال مختصر جناب آقای حاج ابراهیم کیمند ملقب به «معصوم علی»

 شرح حال مختصر عارف ربانی و حکیم صمدانی شیخ بزرگوار سلسلۀ جلیلۀ نعمت الهی گنابادی جناب آقای حاج ابراهیم کیمند ملقب به «معصوم علی» به قلم خودشان



از یادآوریهای برادر مکرمّ و نیک مشرب آقای سید محمود سعیدی در مورد شرح احوال بنده سپاسگزار؛ آنکه ارزش نگارش ندارد اینست که در مرداد ۱۳۰۴ هجری شمسی در کرمانشاه متولد، دوران کودکی را در مکتب و مدرسه به آموزش خواندن و نوشتن کلاس ابتدائی و متوسطه را در دبيرستان گذرانید. بعد به زراعت و کسب آزاد موتور آلات کشاورزی پرداخت.


اغلب خاطر به گمشده ای معطوف و راه بجائی نمی برد، بیقرار و نالان بسر می برد. از مطالعه بجائی نرسید و زبان حال این بود:


می رود عمر ولی با الم ناکامی

با که گویم که چنين حال تباهی دارم

آنچه ارزش نگارش دارد گرچه پریشان نویسی و عجز قلم و بیان است، اینست:
از ابتدای جوانی به محافل اهل وجد و حال در هر مسلک بالاخص جمع اهل دل مایل و شائق بود و اشعارش جلال الدین مولوی و این بیت در مثنوی:

محفل عیسی است جمع اهل دل

هان و هان ای مبتلا این در مُحِل

در بهار سال ۱۳۲۳ هجری شمسی شوریده و آشفته به بیدخت مشرفّ و از شرف تفضل حضرت آقای صالحعلیشاه قدّس سرّه بشرف فقر مفتخر و راهیاب شد.
از توفیق، مصداق «خذو العلم مِن افواه الرجّال» از کرم دریا دلان عرفان، ترشحی از آسمان صاحبدولتان ایقان، پرتوی از خرمن اقبال بزرگان حبّه ای نصیب داشت و هیچگاه بسنده نتوانست. متکدّی وار به ابرام سر عجز بر آستان و دست نیاز در آستين داشت و تبع محور زندگی قرار گرفت؛ بزبان حال و قال و بی ادبانه زیادت می طلبید و در لاف و گزاف می زیست.

منم آن گدای مبرم که سئوال بوسه کردم

توئی آن غنی ممسک که نمی دهی جوابم

چون جمله بی خبریها، فارغ از اینکه می شود تا لافها نیز عالى رفیق توفیق گردند و مولوی وار دليریها بار گرداند:

قوتّ از حق خواهم و توفیق لاف

تا بسوزن برکند این کوه قاف

در مهرماه ۱۳۶۵ حضرت آقای رضاعلیشاه بکرمانشاه نزول اجلال و با اجازهٔ اقامۀ نماز جماعت سرافراز فرمود. بعد از ارتحال آن جناب و حضرت آقای محبوبعلیشاه طاب ثراه، در کوتاه مدت چنان گداخت که مجال اشک و آه نماند. از دل و جان سير آمد و از سخت جانی در عجب که زبان و قلم را یارای بیانش نیست. نفسی باقی و از خود بیزار، آری:

آسان آسان حدیث ایشان نتوان

نتوان گفتن حدیث ایشان آسان

عمری که گه اشعۀ قهر و ناگه پرتو لطف تابان. گه و بیگه از هر دو بریدی، جانکاه و جانفزا، که گفته اند:
قهر او ضدّ لطفش کم شمر

لوک و لنگ افتان و خیزان تو بچر


نه زنگی و نه رومی، عاقبت درک وجدان بل ندای ایمان شمیمی رایح گردانید که ای گیج گول:

از قبول نظر دوست شود عیب هنر

ورنه جز بی هنری هیچ هنر نیست مرا

در مرداد ۱۳۷۶ هجری شمسی از طرف قرین شرف حضرت آقای مجذوبعلیشاه ارواحنا فداه با صدور فرمان ارشاد، همزمان در سفر آذربایجان و گیلان در گرد قافلۀ یاران جزء متلزمين رکاب شرفیاب، زبان سَر و سِرّ دگرگون و سرود:

بگدائی در میکده بودم همه عمر

همّت پير مغان خادم مستانم کرد

سه اثر نثر: ۱- شرح دو غزل حافظ    ۲- پور و تار، تار و پود  ۳- مراد و مرید
دارد که منتشر نشده. اشعار قلیل که حاکی از پراکنده گوئی یا باقتضای حال بوده دارد.

در اینجا تاثيری از گفتۀ حکیم فردوسی که بی مناسبت با شرح حال مندرجه نیست، عطف به آیۀ مبارک ۷۰ سورهٔ فرقان:« يُبَدِّلُ اللَّهُ سَیئاتِهِمْ حَسَنَاتٍ» بنام «طرفه تبدیل» ساخته می نگارد، باشد بهانۀ یاد صاحبدلى گردد.

طرفه تبدیل
«درختی که تلخ وی را سرشت»
به ارّه برد از بن اش در طراز
نه شهدش رساند نه آب بهشت
نه تلخیش تنها چو شکرّ شود
از این طرفه تبدیل باور بیار
چه خوش گفت آن شاعر خوش نهاد
درختی که بار آورد او درست
دهد سرو هادی ورا اعتبار
بمستی کند هستیش را بکار
چو از بندگی چهره بنهد به خاک
چو زشتی بگشت وچو نیکی شکفت
چو کودک بسر برد کیمند خام

کند باغبانش بَدل سرنوشت
به پیوند گردانش سرافراز
دهد آبش از جویباری زکشت
همه میوه شاداب و بهتر شود
بدی گر شود نیک از خوی یار
که یادش گرامی روان شاد باد
بر باغبان خم کند سر نخست
که موسی گرفت از شجر نور و نار
نباشد دگر تلخیش در کنار
سجودی کند گوهرش تابناک
چنين رتبه را عشق تبدیل گفت
نگردید کامش سزاوار جام

خاک راه مردان دل آگاه
ابراهیم کیمند   

در مورخه سه شنبه اول ذیقعده ۱۴۲۲ مطابق ۲۵ دی ۱۳۸۰ روح آن بزرگوار از قفس تن رهایی یافته به ملکوت اعلی پیوست. رحمة الله علیه رحمة واسعة
 ---------------------------------------------------------------------------------
نقل از کتاب «پرواز عشق در کهکشانها»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر